روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین سجاده اش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد: "هی!!! چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟" مجنون به خود آمد و گفت: "من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم، تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی؟
سلام شادی جون خوبی؟
خیلی خیلی زیبا نوشتی
خیلی دلم تنگت شده خانومی
مواظب خودت باش
می بوسمت
جالب بود.
سلام شادی جان خوبی؟؟؟
ممنون از آپت بعد از این همه مدت خیلی زیبا بود
زیاد سر بزن به وبلاگت چرا کم کم میای مگه قرار نبود هواست بهش باشه
نبینم دیگه دیر دیر سر بزنی ها
شاد و سبز باشی
{ گل }{ گل }{ گل }{ گل }{ گل }{ گل }{ گل }
سلام
اجادسا وارد 24 سال می شود
اینم خبر خوش تولد تولد منتظرتم زودی بیا
شاد و سبز باشی